p7
اجوما:«شماها چرا روی زمین خوابیدید»
+:«متاسفانه یه احمقی رفت روی تخت اب ریخت»
_:«بله ولی یه احمقتری مجبورش کرد اینکارو کنه»
اجوما:«حالا اینارو ولش کنید یه دختری روی کاناپه خوابیده بود کیه؟ »
ا. ت سریع رفت پیش لیا
_:«اجوما لیا دوست ا. تس»
اجوما:«اها»
ا. ت بعد از چند مین دوباره اومد توی اتاق و اومد بالشتشو برداشت
اجوما:«دخترم کجا میری»
+:«اجوما میرم روی کاناپه بخوابم»
اجوما:«خب ا. ت تو و دوست پسرت جیمین برید اتاق مهمان بخوابید اونجاهم تختش دو نفرس»
+:«نه اجوما شما بخوابید»
اجوما:«من عادت دارم روی زمین بخوابم»
+:«نه اجوما نمیشه»
اجوما:«من نمیخوام این زوج خوشگلو بخاطر راحتی خودم از هم جدا کنم زود برید اتاق مهمان»
+:«چشم»
دستمو گرفت و دنبال خودش کشوند و به اتاق برد
_:«ا.ت ازم خوشت میاد نه؟ »
+:«چرا همچین فکری میکنی»
_:«چون به اجوما نگفتی من دوست پسرت نیستم»
+:«اها بعد میگفتم چه خری هستی»
_:«مثلا میگفتی برادر لیا»
+:«بگیر بخواب کم خوابی بهت فشار اورده»
رفتم یکی از بالشت هارو برداشتم
+:«چیکار میکنی»
_:«رو زمین میخوابم راحت باشی بعدشم من به فنام خیانت نمیکنم»
+:«بله درسته اما اگه اجوما بیاد ببینتمون چه گهی بخوریم»
بالشو گذاشتم رو تخت
_:«بل درس میگی»
رفتم رو تخت خوابیدم یک ساعت گذشت هنوز خوابمون نبرده بود
+:«بیا منچ»
_:«چی»
+:«هرکی برد باید خواسته ی اون یکیو براورده کنه»
_:«عوم باشه»
شروع کردیم به بازی کردن من باید یکیو یه دور میگردوندم تا بره تو خونه ا. ت هم باید 1 میورد تا برنده بشه هر کاری میکرد براش یک نمیومد اخرش من اون اخریمو بردم توی خونه
+:«گوه تو این شانس»
_:«واقعا گوه»
+:«خب چی میخوای »
_:«میخوام یه شب زیرم باشی»...
دوستان عزیز برای پارت بعدی باید 20 تا لایک بخوره یا 30 تا کامنت
+:«متاسفانه یه احمقی رفت روی تخت اب ریخت»
_:«بله ولی یه احمقتری مجبورش کرد اینکارو کنه»
اجوما:«حالا اینارو ولش کنید یه دختری روی کاناپه خوابیده بود کیه؟ »
ا. ت سریع رفت پیش لیا
_:«اجوما لیا دوست ا. تس»
اجوما:«اها»
ا. ت بعد از چند مین دوباره اومد توی اتاق و اومد بالشتشو برداشت
اجوما:«دخترم کجا میری»
+:«اجوما میرم روی کاناپه بخوابم»
اجوما:«خب ا. ت تو و دوست پسرت جیمین برید اتاق مهمان بخوابید اونجاهم تختش دو نفرس»
+:«نه اجوما شما بخوابید»
اجوما:«من عادت دارم روی زمین بخوابم»
+:«نه اجوما نمیشه»
اجوما:«من نمیخوام این زوج خوشگلو بخاطر راحتی خودم از هم جدا کنم زود برید اتاق مهمان»
+:«چشم»
دستمو گرفت و دنبال خودش کشوند و به اتاق برد
_:«ا.ت ازم خوشت میاد نه؟ »
+:«چرا همچین فکری میکنی»
_:«چون به اجوما نگفتی من دوست پسرت نیستم»
+:«اها بعد میگفتم چه خری هستی»
_:«مثلا میگفتی برادر لیا»
+:«بگیر بخواب کم خوابی بهت فشار اورده»
رفتم یکی از بالشت هارو برداشتم
+:«چیکار میکنی»
_:«رو زمین میخوابم راحت باشی بعدشم من به فنام خیانت نمیکنم»
+:«بله درسته اما اگه اجوما بیاد ببینتمون چه گهی بخوریم»
بالشو گذاشتم رو تخت
_:«بل درس میگی»
رفتم رو تخت خوابیدم یک ساعت گذشت هنوز خوابمون نبرده بود
+:«بیا منچ»
_:«چی»
+:«هرکی برد باید خواسته ی اون یکیو براورده کنه»
_:«عوم باشه»
شروع کردیم به بازی کردن من باید یکیو یه دور میگردوندم تا بره تو خونه ا. ت هم باید 1 میورد تا برنده بشه هر کاری میکرد براش یک نمیومد اخرش من اون اخریمو بردم توی خونه
+:«گوه تو این شانس»
_:«واقعا گوه»
+:«خب چی میخوای »
_:«میخوام یه شب زیرم باشی»...
دوستان عزیز برای پارت بعدی باید 20 تا لایک بخوره یا 30 تا کامنت
- ۲۵.۹k
- ۳۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط